روزنامه جوان: اصلاحطلبان نگران قاتلان شدهاند/ با کسی که با ۱۰۰کیلومتر سرعت، پلیس را زیر میگیرد چه باید کرد؟
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۴۰۵۳
فیلم زنی که خیلی تلاش دارد نقش مادری مظلوم و ساده و نگران را بازی کند، از هفته گذشته در فضای مجازی و رسانههای فارسی زبان ضد ایرانی منتشر شد که از غریب ماندن پسرش در دادگاههای ایران و تحت محاکمه قاضی صلواتی سخن میگفت. او از مردم تقاضای کمک کرد و گفت میخواهند پسرم را اعدام کنند.
عمادالدین باقی، روزنامهنگار و کارشناس حقوقی اصلاحطلب هم متنی در نقد احتمال اعدام برخی عوامل آشوب به جرم محاربه نوشته و در بخشی هم به پسر همین زن اشاره کرده است: «نباید تسلیم جو فشار و شعارهای انتقامجویانه شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما محمد قبادلو کیست و چرا دادستان برای او از دادگاه تقاضای اثبات جرم محاربه و در نتیجه مجازات اعدام کرده است؟
محمد قبادلو ۳۱ شهریور ماه و در جریان آشوبهای شهر پرند (رباط کریم) با خودروی پیکان و با سرعت ۱۰۰ کیلومتر به سمت تیمی از نیروهای یگان ویژه حمله میکند. پنج تن از شش مأمور حاضر دچار آسیب شدید میشوند و در این میان، فرید کرمپور به شهادت میرسد. ضارب قصد فرار داشته که به دلیل گیر کردن یک موتور زیر ماشین موفق نمیشود و در محل دستگیر میشود.
قبادلو در جریان تحقیقات دادسرا ماجرا را به طور کامل بیان و نیز صراحتاً اعلام میکند که «با برنامه ریزی قبلی این کار را انجام داده و اگر ۱۰ مأمور دیگر هم همین الان بیایند، آنها را زیر خواهد کرد.»
محمد قبادلو در مسیر انتقال به محل وقوع جنایت برای بازسازی صحنه جرم نیز در ماشین اعلام میکند که «اصلاً پشیمان نیستم و اگر باز هم برگردم این کار را تکرار میکنم.»
حالا باقی میگوید به خاطر قاعده درء او را قصاص نکنیم یا حکم محاربه برای او نزنیم. در حالی که قاعده درء میگوید که «از افرادی که متهم به خطا و عصیانی هستند که موجب حَدّ (قصاص یا تعزیر) شود، با وجود شبههای که مورد قبول عقلا باشد، آن حد یا قصاص یا تعزیر برداشته میشود».
آیا نباید اجازه دهیم این شبهه را قاضی دادگاه و قضات دیوان عالی تشخیص دهند؟ آنها را از عقلا نمیدانیم و تروریست- خبرنگاران اینترنشنال سعودی و بیبیسی انگلیسی را عاقل میدانیم؟!
جالب که باقی در همین یادداشت مینویسد: «اگر فردی جایی را آتش زده، باید خسارتش را گرفت، نه جان او را. با فرض همان دیدگاه فقهی سنتی محاربه، فقط در صورتی که محاربه منجر به قتل شخص معینی توسط محارب شده باشد مجازات سلب حیات دارد و در غیر آن، مجازات تبعید و حبس است».
یعنی خود باقی محاربه منجر به قتل نفس را شایسته اعدام میداند، پس چرا باز قبادلو را مثال میزند که خود معترف به قتل است و در صحنه جرم هم دستگیر شده است؟!
از سویی چرا مأموران یگان ویژه که کشته میشوند، یاد فقه و قانون و اخلاق نیستند، اما وقت محاکمه قاتلان یاد هر چیزی که بتواند مانع مجازات شود، میافتند؟!
در جایی هم باقی کشورهای اروپایی را تلویحاً به عنوان الگوی مجازات بازداشت شدگان آشوب معرفی میکند که نشان میدهد فراموش کرده که قوانین حقوقی ایران بر مبنای فقه اسلامی است.
۶۹۳۰۲
کد خبر 1692140منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اغتشاش ناآرامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۴۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرغ آمریکاییها غاز است!
از دید غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمدحسین مهدویزادگان در یادداشتی نوشت: دستگیری 900 دانشجو در دانشگاههای کالیفرنیا و تگزاس، ورود پلیس ضدشورش به حریم دانشگاهها با اجازه رسمی از نهادهای قانونی قدرت در آمریکا، ضرب و جرح شدید دانشجویان توسط پلیس فدرال و وعدههای انتخاباتی نامزدهای 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه (بایدن و ترامپ) مبنی بر اخراج دانشجویان معترض به رژیم صهیونیستی از دانشگاهها و حتی در صورت امکان خاک آمریکا، جملگی تبدیل به تیتر رسانههای غربی شدهاند. از سوی دیگر، تعمیم اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در آمریکا به کشورهای اروپایی، منجر به آن شده تا پلیس و نهادهای امنیتی کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، فنلاند و دانمارک نیز مواضع مشابهی علیه دانشجویان منتقد نسلکشی صهیونیستها در غزه مطرح کرده و با وعده سختترین مجازاتها به خیال خود از وقوع این اعتراضات پیشگیری کنند!
1- اگر چه تونل وحشت نهادهای سیاسی و امنیتی غرب برای دانشجویان نتوانسته آنها را از مسیر انسانیت و غیرت منحرف کند اما سکوت برخی جریانات سیاسی در داخل کشورمان در قبال آنچه در آمریکا و اروپا میگذرد، جای بسی تأمل و البته شرم دارد!
در جریان اغتشاشات سالهای 78 و 88 و حتی در بحبوحه زمانی فتنهای که سال 1401 با محوریت و مدیریت پشت پرده فمینیستهای دوآتشه جریانات ضدانقلاب و برانداز داخلی و خارجنشین شکل گرفت، برخی احزاب اصلاحطلب و در راس آنها حزب اتحاد ملت به رهبری آذر منصوری (رئیس خودخوانده جبهه اصلاحات) بدترین و سختترین مواضع ممکن را در اتهامزنی به نظام جمهوری اسلامی و ساختار حقوقی و امنیتی جاری در آن اتخاذ کرده و از همافزایی با جریانهای ضدانقلاب مانند سلطنتطلبان و منافقین تروریست ابایی نداشتند. آنها مدعی بودند به قداست حریم دانشگاه اعتقاد عمیق دارند و دانشجو آزاد است هر گونه میخواهد رفتار کرده و شعار دهد و کسی نیز نباید جلودار آن باشد. در این مجال قصد نقد این رویکرد و تفکر را نداریم اما سوال اساسی این است: اگر دانشگاه دارای چنین قداست ذاتی و حریم محکمی است، چرا هماکنون از اردوگاههای رسانهای روشنفکر و غربزده داخلی صدایی در حمایت از دانشجویان آمریکایی و اروپایی مخالف نسلکشی کودکان فلسطینی مشاهده نمیشود؟!
2- صورتمساله مشخص است: از دید این غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت(!) به نظر میرسد خط قرمز اصلاحطلبان نه آزادی است، نه دانشگاه، نه آزادی بیان، بلکه این قداست(!) آمریکاست که خط قرمز آنها در تحلیلها و گفتارهای رسانهای و حزبی محسوب میشود! سکوت بسیاری از احزاب اصلاحطلب در قبال اعتراضات غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی، جلوهای از بدیهیات حاکم بر تفکر و مانیفست حزبی و دستورالعمل سیاسی این گروههاست. در اینجا ما با نوعی پارادوکس مدیریت شده مواجه هستیم که در آن رفتارها و ارزشها اصالت نداشته و این ساختارها هستند که حسن یا قبح یک رفتار یا گفتار را تعیین میکنند. گویا نظریه «ساختار - بازیگر» که توسط کنت والتز بر مبنای نگاه نئورئالیستی وضع شده، تبدیل به یک الگوی ثابت ذهنی و تحلیلی در میان اصلاحطلبان و حامیان فتنه شده است! جایی که ساختار نسبت به بازیگران اصالت داشته و بازیگرانی که نخواهند در قالب آن بگنجند، جایی در آن ندارند.
آنگونه که اصلاحطلبان تندرو و روشنفکران غربزده نسبت به ساختار جاری قدرت در غرب ارزش و احترام قائل هستند، خود شهروندان و حتی برخی سیاستمداران غربی نیستند! پلیس فدرال و دیوان عالی آمریکا، در این نگاه مسموم دارای ارزش هستند زیرا متعلق به ساختار قدرت در غرب هستند؛ آنها میتوانند هزاران دانشجو را سرکوب کرده و آنها را تا آنجا که میتوانند ضرب و جرح کنند و بعد هم با تحسین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر روبهرو شوند. این همان سیکل معیوبی است که ورودی و خروجی آن هر 2 بر اساس «غربپرستی» به جای «بها دادن به اصالتها و ارزشها» در آمریکا و اروپا شکل گرفته و البته، از سوی جریانات واداده داخلی نیز مورد کرنش و احترام واقع میشود.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/